من آن زاغ ته باغم که با قارش خبر از فصل غمگین داد
آن موجی که با همدستی ساحل به دریا حبس سنگین داد
و هنگامی که زنبق خفته در آغوش شبنم در سحرگاهان
خبر از تیرباران گل عاشق بجرم عشق دیرین داد .
- ۰ نظر
- ۲۸ ارديبهشت ۰۲ ، ۲۳:۲۷
من آن زاغ ته باغم که با قارش خبر از فصل غمگین داد
آن موجی که با همدستی ساحل به دریا حبس سنگین داد
و هنگامی که زنبق خفته در آغوش شبنم در سحرگاهان
خبر از تیرباران گل عاشق بجرم عشق دیرین داد .
هر روز به خاک می رود دسته گلی
شلّیک مرض حقیقتاً سنگین است
چشمان بشر به دست دانش باشد
پای خرد زمان ما چوبین است
سیبل ستم نفوذ دشمن هستیم
آهنگ وطن سکوت آهنگین است
عصیانگری زمانه سویش با ماست
دردی که بسوزد استخوان را این است .