اشعار احمد یزدانی

من بی حضور تو ای عشق شک نکن ، هستم چو کشتی در گِل نشسته ای

اشعار احمد یزدانی

من بی حضور تو ای عشق شک نکن ، هستم چو کشتی در گِل نشسته ای

اشعار احمد یزدانی

من که نفهمیده ام کیستم و چیستم
گرچه تمامی عمر سوختم و زیستم
آتش جانم به من گفت ببین سرخیم
شعله ورم باقیم سرد شوم نیستم .

دنبال کنندگان ۴ نفر
این وبلاگ را دنبال کنید
نویسندگان

۳ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «سیاست» ثبت شده است

  • احمد یزدانی

کوچه را داده به دشمن وَ خیانت کردند

با گرا یاری اصحاب جنایت کردند

لاف همراهی و یکرنگی بیجا زده اند

اشک تمساح شده اند گریه به غایت کردند

بذر تردید و نفاق هرطرف افشانیدند

از سلحشوری ناکرده حکایت کردند

جامه ی زشتی خود را به ریا آلودند

دشمنی با یَل میدانِ شجاعت کردند 

شده بازیچه ی دستان نفوذ خودشان

یاری دشمن دیرینه به ذلّت کردند

به شقایق زده تهمت وَ به میهن خنجر

رل خود را متجانس به سیاست کردند

میخ آخر شده کوبیده زمانی که ز جهل

حمله بر حیثیّت جدّی ملّت کردند

ظاهراً تا دم آخر به توهّم مستند

در دروغی که سند گشته روایت کردند

  • موافقین ۰ مخالفین ۰
  • ۲۹ شهریور ۰۰ ، ۰۱:۱۴
  • احمد یزدانی

مَردم منم ، اسباب هیاهو شده ام

هرجا که نیاز بوده من رو شده ام

مهتاب قشنگ و عالم آرا هستم

وقت ظلمات نیمه شب رو شده ام

.

کانون تمام گفتگوهای جهان

بازیچه شهر آرزوهای جهان

سربسته تر از پیام سرّی در جنگ

پیچیده چنان بگو مگو های جهان .

  • موافقین ۰ مخالفین ۰
  • ۰۲ شهریور ۹۸ ، ۱۱:۴۹
  • احمد یزدانی