اشعار احمد یزدانی

من بی حضور تو ای عشق شک نکن ، هستم چو کشتی در گِل نشسته ای

اشعار احمد یزدانی

من بی حضور تو ای عشق شک نکن ، هستم چو کشتی در گِل نشسته ای

اشعار احمد یزدانی

من که نفهمیده ام کیستم و چیستم
گرچه تمامی عمر سوختم و زیستم
آتش جانم به من گفت ببین سرخیم
شعله ورم باقیم سرد شوم نیستم .

دنبال کنندگان ۴ نفر
این وبلاگ را دنبال کنید
نویسندگان

۷ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «عشق» ثبت شده است

نوشیده ام از سن ایچ لبهایت عشق
وابسته شدم به شور دنیایت عشق
آغوش تو بستر همه خوبی ها ،
مفتون تو گشته غرق رویایت عشق.

  • موافقین ۰ مخالفین ۰
  • ۲۲ مرداد ۰۲ ، ۱۵:۰۲
  • احمد یزدانی

افسانه زیرکی ز سر بیرون کن

از عقل بکاه و بر جنون افزون کن

وقتی دل و جان را بسپاری بر عشق

خود عشق بگوید که چه باش و چون کن .

 

 

 

 

  • احمد یزدانی

عاشقم ّ همنفسم با شب طولانی ، درد

بی پناه، غرقه ی دریای پریشانی، سرد

یک نگاه تو کند معجزه ، حالم را خوب

شب طوفان شب امن و شب نامردی مرد

تو نباشی تک و تنها و اسیر غربت

گم شده در غم تنهائی خود بی همدرد

متلاشی شوم از دوری رویت ، غمگین

روز حیرانی و شب دیده براهی شبگرد

بندگی بر تو همه دارو ندارم ای عشق

بپذیر آینه این زائر خود را چون گرد.

  • احمد یزدانی
  • احمد یزدانی

می رسد فصل بهار و گرم از آن بازار عشق

رویش از نو میشود آغاز و جان در کار عشق

گرچه اوضاع سخت و ویروس حاکم اوقات ماست

میخورد از ما زمین در پهنه ی پیکار عشق .

  • موافقین ۰ مخالفین ۰
  • ۲۴ اسفند ۹۸ ، ۲۳:۵۵
  • احمد یزدانی
من و ماه و شب و بیداری و عشق است و تو کم
 
تو نبـــاشی همه عالم سیه و درد و ستم
 
بِشِکن قفلِ قفس را و به من ملحق شو
 
من و تو ما بِشَویم و نشود حاکم غم
  • احمد یزدانی

حضرت بخشنده و پرهیزگارو خوش نهاد

فخر اسلام و تشیّع ، آفتاب اعتقاد
عرض تسلیّت برای عاشقان راهتان
رهروانِ در مسیر علم و عشق و اجتهاد
کاظمین است وجوادین و غمِ ما شیعیان
از شما برجسته شد خوبی و خیرو عدل و داد
گرچه بودی چون گوهر ، با عمرِ کوتاهی چو گل
میشود از نامتان بوی شهادت مستفاد
ظاهراً دستور قتلت داده اند امّا خدا
زنده کرد بخشندگی با کنیه ی پاک جواد .

  • موافقین ۰ مخالفین ۰
  • ۱۳ شهریور ۹۶ ، ۰۰:۴۰
  • احمد یزدانی