خار و گل را در گلستان دیده ام
زشت و زیباها فراوان دیده ام
زندگی را جمعی از ضدّ و نقیض
در دو وجهِ سخت و آسان دیده ام
دیده ام نعمت فراوان و زیاد
من گرانی های ارزان دیده ام
هر خرابی آمد هرجائی پدید
از نفوذ دست شیطان دیده ام
دیده ام حکّام خوب و بد زیاد
لایق و نالایق آن دیده ام
عدّه ای بیعرضه ی بی خاصیت
داده جولان جای خوبان دیده ام
باند بی ریشه ، ریاکار و دو رو
داده در هرگوشه فرمان دیده ام
رفته در گور زمان با خشم خلق
جای خدمت غصب عنوان دیده ام
راه حل آسان ، بُوَد در جمله ای
چاره را دست و گریبان دیده ام
در دروغ و کم فروشی آتش است
اهل دوزخ را پشیمان دیده ام
می خورم حسرت من عمر رفته را
رفتن آن را شتابان دیده ام
یاعلی ، در روبرو امّید و عشق
من چه بازی ها به دوران دیده ام.
- ۰ نظر
- ۰۴ تیر ۰۱ ، ۲۲:۵۰