متفاوت هستم احمد یزدانی
با نگاهی ویژه بینشی انسانی
اهل شعر و واژه جمله را میکاوم
گاه صاف و آبی گاه هم بارانی
جنس من از هجرت ره سپردن کارم
عاشق تغییرات ریشه ای بنیانی
مثل شمعی روشن سوز و سازی دائم
گریه هایم جانکاه ضجّه ها پنهانی
ساده بی پیرایه بی گره بی مشکل
خاطراتی روشن سختی و آسانی
ایده آلم قُلّه رو به آنجا راهی
ظاهرم آرام است سینه ام طوفانی
میکنم با شعرم رو به فردا پرواز
هاله ای از احساس مثبت و نورانی
عاشقِ زیبائی مثل گل آزادی
نا امیدی محکوم کردمش زندانی
- ۱ نظر
- ۰۹ بهمن ۹۴ ، ۱۴:۰۳