اشعار احمد یزدانی

من بی حضور تو ای عشق شک نکن ، هستم چو کشتی در گِل نشسته ای

اشعار احمد یزدانی

من بی حضور تو ای عشق شک نکن ، هستم چو کشتی در گِل نشسته ای

اشعار احمد یزدانی

من که نفهمیده ام کیستم و چیستم
گرچه تمامی عمر سوختم و زیستم
آتش جانم به من گفت ببین سرخیم
شعله ورم باقیم سرد شوم نیستم .

دنبال کنندگان ۴ نفر
این وبلاگ را دنبال کنید
نویسندگان

۲ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «قبله» ثبت شده است

صبح عشق و زندگی می آورد
زندگی جنگندگی می آورد
هرکه پا را پس کشد بازنده است
باختن افسردگی می آورد
هر لجاجت انعکاس یک شکست
با خودش درماندگی می آورد
تو نمیخواهی ببازی ، یاعلی
قبله بوی بندگی می آورد
اوج آن در صبح هنگام نماز
بندگی بارندگی می آورد
پاک خواهد شد محیط زندگی
عشق با گستردگی می آورد.

  • موافقین ۰ مخالفین ۰
  • ۰۲ فروردين ۰۲ ، ۱۲:۲۵
  • احمد یزدانی

​ای نماز ای چو کهکشان ها ، تو

رقص نوری در آسمان ها ، تو

چون ستونی برای دین ، عشقی

مست بوی تو گشته سجّاده


خاجِ بازی و می پرستی ، تو

روح وحدت ، خداپرستی تو

روشنی از تو ،زندگی از تو

گشته پیچیدگی ز تو ساده


مهبطِ سینه های سوزانی

قبله گاه تمام رندانی

آخر عشق و بندگی هستی

عاشقت بوده ما و دلداده .

  • احمد یزدانی