شد زمستان مدّعی تر از بهار
خنده در پستو نشسته غمگسار
بوده درگیر گرانی مملکت ،
لاکچری شد کاسه ای ماست و خیار .
- ۰ نظر
- ۱۷ تیر ۰۳ ، ۱۳:۱۰
شد زمستان مدّعی تر از بهار
خنده در پستو نشسته غمگسار
بوده درگیر گرانی مملکت ،
لاکچری شد کاسه ای ماست و خیار .
اخلاق نباشد بشر از جنس دد است
با ظاهر شیک از درون زشت و بد است
دنبال بهانه است تا حمله کند
صفر است اگر چه مدّعی بوده صد است .
عدّه ای روزیم و یک عدّه شَبیم
هردو راهی رو به سوی مقصدیم
یک گروه نورو گروهی تیره گی
مثل خوبی و بدی ها در همیم
مدّعی ، من گرچه بد هستم و شب
ظاهرو باطن یکی ؛ بی ترس و بیم
دلخوشم تنها که میبیند خدا
مدّعی بسیارو ما خیلی کمیم
من نباشم روز را مفهوم نیست
لازم و ملزوم و از یک منبعیم
واقعاً استاد تردست است حق
حکمتی دارد فراگیرو عمیم
از دلِ مرداب ها گل میدهد
میکند گُل همدمِ خاری به بیم
جمع اضداد است عمق معرفت
اشرف المخلوق کلّ عالمیم
اصل مطلب ، آخرِ کارِ همه
میکند پیغمبری دُرّی یتیم.