اشعار احمد یزدانی

آتش جانم بمن گفت ببین سرخیم ،، شعله ورم باقیم سرد شوم نیستم

اشعار احمد یزدانی

آتش جانم بمن گفت ببین سرخیم ،، شعله ورم باقیم سرد شوم نیستم

اشعار احمد یزدانی

تنگه ی واشیم و گردنه ی حیرانم
مستی نیمه شب و ذکر سحرگاهانم
ناز آواز بنانم ، هنر فرشچیان
شعر پروین و فروغم ، قدحِ قوچانم
مِی خوری باده فروشم ، دل عاشق دارم
بنده ای منتظرم ، کولی سرگردانم
برج میلاد نگاهم به جهان انسانیست
تخت جمشیدم و هر گوشه ای از ایرانم.

تبلیغات
Blog.ir بلاگ، رسانه متخصصین و اهل قلم، استفاده آسان از امکانات وبلاگ نویسی حرفه‌ای، در محیطی نوین، امن و پایدار bayanbox.ir صندوق بیان - تجربه‌ای متفاوت در نشر و نگهداری فایل‌ها، ۳ گیگا بایت فضای پیشرفته رایگان Bayan.ir - بیان، پیشرو در فناوری‌های فضای مجازی ایران
طبقه بندی موضوعی
بایگانی
نویسندگان

۵ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «پدیده» ثبت شده است


شمس خیال و کشتی لنگر کشیده ای

موجی که در تلاطم خود آرمیده ای

نوری که بوده روشنی جان و جسم ما ،

هستی اراده ای که به عالم پدیده ای .

  • احمد یزدانی

وضع کنونی بوده در عالم پدیده
هر پرده از معصومیت گشته دریده
شد خودنمائی اصل اوّل در جوامع
عقل از سر عقلانیت گوئی پریده .

  • احمد یزدانی

خردمندی کن ای از خود رهیده
برای دیدن حق شو خمیده
بیادآور ز حال رفته ی خود
ز طعم فقر و بدبختی چشیده
چو حق میگفتی و حق میشنیدی
شده بر مردم عصرت پدیده
شد اکنون از جوانان وضع دیگر
نمیخواهند سخن از کس خریده
کلید قفل میهن سهل و آسان
شود باز از گروه رزم دیده
اگر یکعدّه انسانهای دانا
به کرداری صحیح گفته شنیده
خروجی های جمعی خیر باشد
شود اعلان چکیده با جریده
شود بحثی اساسی در خصوصش
ترازوئی دقیق آنرا کشیده
چون از هر جانبی سنجیده گردید
همان را کرده اجرا روی دیده
چه خوب است آدمی در وقت لازم
زند بر گوش مشکلها کشیده
که از او سرنگون گردد خرابی
و برق از چشم خودخواهی پریده
بود حق تا که هر نسلی خودش هم
برای خود کند اجرای ایده
پدرها را نباشد حق که قانون
نوشته تا بفرزندان رسیده
چه بهتر تا که از اندیشه ورزان
عمل گردد به آدابی چکیده
همیشه صادق است این حرف نیکو
چه خوب است حاکمان آنرا شنیده
نهاده خودپسندی را به یک سو
ترازو بوده حق با خود کشیده
هرآن امری که بر خود ناپسندند
برای هیچکس آن را ندیده
نخواهند هیچکس را نوکر خود
نخوانند خویشتن را برگزیده
بپرسند از نظرهای جوانان
جوانانی که هستند پاک عقیده
اگر اینگونه میکردند قبلاً
نمیشد پرده ها اکنون دریده
اگرچه عالمی درگیر و دار است
صداقت از جوامع پرکشیده
ولی ایران و ایرانی عزیز است
تحمّل کرده هر رنج رسیده
اگر از رفته ها عبرت بگیریم
اگر از نفس شیطانی پریده
کنار هم به آسانی و شادی
گذشته از مسیری برگزیده
تفرّق را بگور خود سپرده
همه از بند درگیری رهیده .

  • احمد یزدانی

بود ایران در عالم یک پدیده
جهان ماننداو هرگز ندیده
ندید هرگز کسی از او تجاوز
نسیم صلح از او دائم وزیده
تحمّل کرده ظلم از عالمی را
دگر خنجر بجای بد رسیده
زند آتش بجان احوال مردم
که از تبعیض نامردم چشیده
بگورش رفته آسایش و راحت
ز یک عدّه که از مردم بریده
فراری های بی اصل و اصالت
همانهائی که دزدیده پریده
شده تبعیض و دزدی آفت ما
خوشی و خنده گشته آب دیده
سکوت اندازه دارد خسته هستیم
شدیم از شدّت سختی خمیده
همه دیده که نسل ما به همّت
که خط قرمزش بوده عقیده
دفاعی کرده با تقدیم خون ها
نگشته عزّت نفسش خریده
اگرچه نصف عالم دشمنش بود
برایش نقشه های بد کشیده
ولی با قدرت امّید و ایثار
خودش را در جهان بالا کشیده
نرفته زیر بار دشمنانش
شد از سختی چو خنجر آبدیده
ولی از غارت یک عدّه خودخواه
ز جام بی وفائی ها چشیده
ولی اکنون زمان ویژه آغاز
جوانان کرده طرح فکر و ایده
از آنجائی که انسان وقت زادن
شود با شکل خاصش آفریده
چه خوب است تا که هر نسلی بدستش
شود نقّاشی رشدش کشیده
چه بهتر تا که بهره برده از آن
و حکّام زمان از آن شنیده
نهاده خودپسندی را به یک سو
نخوانند خویشتن را برگزیده
بپرسند از نظرهای جوانان
جوانانی که میهن پروریده
اگر اینگونه میکردند قبلاً
نمیشد پرده ها اینسان دریده
اگرچه عالمی در گیر و دار است
شجاعت از جوامع پرکشیده
ولی ایران و ایرانی عزیز است
هزینه داده در راه عقیده
اگر از رفته ها عبرت بگیریم
بلوف های شیاطین را ندیده
به بازوی خرد با خیر و خوبی
نموده انتخابی برگزیده
تفرّق را بگور خود سپرده
خدا را با ارادت کرده سجده
شده احیا بزرگی های ایران
جهان بهر تماشا صف کشیده
همه ایرانیان شاداب و خندان
دوباره بام عالم را خریده .

  • احمد یزدانی

از ایرانی جهان بهتر ندیده
اگرچه گوش آنان شد بریده
سکوت اندازه دارد خسته هستیم
شدیم از شدّت سختی خمیده
تحمّل کرده رنج عالمی را
دگر خنجر  به جای بد رسیده
زند آتش بجان احوال مردم
که از تبعیض نامردم چشیده
بگورش رفته آسایش و راحت
خوشی و خنده از کشور پریده
اگرچه نصف عالم دشمن اوست
برایش نقشه های بد کشیده
ولی نسل گذشته با رشادت
شده در پهنه گیتی پدیده
نرفت در زیر بار دشمنانش
شده فولاد سفت و آبدیده
نبرده بهره از رنج و تلاشش
خیانت در دلش با غم خلیده
ولی اکنون زمان ویژه آغاز
جوانان کرده طرح فکر و ایده
از آنجائی که انسان وقت زادن
شود با شکل خاصش آفریده
چه خوب است تا که هرنسلی بدستش
شود نقّاشی رشدش کشیده
بُوَد خیر و صلاح ویژه در آن
و بهتر حاکمان آن را شنیده
نهاده خودپسندی را به یکسو
ترازو بود حق از آن چکیده
نخواهند هیچکس را نوکر خود
نخوانند خویشتن را برگزیده
بپرسند از نظرهای جوانان
جوانانی که میهن پروریده
اگر اینگونه می‌کردند قبلاً
نمیشد پرده ها اکنون دریده
اگر چه عالمی در گیرو دار است
صداقت از جوامع پرکشیده
ولی ایران و ایرانی رشید است
هزینه داده در راه عقیده
اگر از رفته ها عبرت بگیرد
شکست و رنج و بدخواهی رمیده
بهمراه خرد با خیر و خوبی
نموده انتخابی برگزیده
تفرّق را بگور خود سپرده
کنار هم ز هر رنجی رهیده .
#احمد_یزدانی
kootevall.blog.ir

  • احمد یزدانی