اشعار احمد یزدانی

آتش جانم بمن گفت ببین سرخیم ،، شعله ورم باقیم سرد شوم نیستم

اشعار احمد یزدانی

آتش جانم بمن گفت ببین سرخیم ،، شعله ورم باقیم سرد شوم نیستم

اشعار احمد یزدانی

تنگه ی واشیم و گردنه ی حیرانم
مستی نیمه شب و ذکر سحرگاهانم
ناز آواز بنانم ، هنر فرشچیان
شعر پروین و فروغم ، قدحِ قوچانم
مِی خوری باده فروشم ، دل عاشق دارم
بنده ای منتظرم ، کولی سرگردانم
برج میلاد نگاهم به جهان انسانیست
تخت جمشیدم و هر گوشه ای از ایرانم.

تبلیغات
Blog.ir بلاگ، رسانه متخصصین و اهل قلم، استفاده آسان از امکانات وبلاگ نویسی حرفه‌ای، در محیطی نوین، امن و پایدار bayanbox.ir صندوق بیان - تجربه‌ای متفاوت در نشر و نگهداری فایل‌ها، ۳ گیگا بایت فضای پیشرفته رایگان Bayan.ir - بیان، پیشرو در فناوری‌های فضای مجازی ایران
طبقه بندی موضوعی
بایگانی
نویسندگان

۱ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «پیران ویسه» ثبت شده است

بنام خدا

خوان هفتم خوانِ سخت و کارزار دیگر است

رستم است و بعدِ رزمِ او بهارِ دیگر است

هست چون پیرانِ ویسه با سپاهِ روبرو

گردشِ خورشید در دورِ مدارِ دیگر است

دیگران در فکر تدبیرند و ما را لازم است

متّحد باشیم ؛ وقت ابتکار دیگر است

باید اکنون پیرمردان راهیِ هرسو شوند

گفت باید که وطن در اضطرارِ دیگر است

گَژدُهُم ؛ گُردآفرید ؛ گَرشاسِب و قارَن وَ گیو

در دلِ میدان و میدان را غبارِ دیگر است

روبرو جمعند چپ تا راست ، پیران و شغاد

مُهرِ پیروزی به  گُرزِ آبدارِ دیگر است

قاچِ زین را هرکسی محکم گرفت او می برد

شهر دل در انتظار تکسوارِ دیگر است

می نویسم من تمامِ رفته های خوب و بد

سینه ی تاریخ خود آموزگارِ دیگر است.

  • احمد یزدانی