داستان زیرکی را بد شنید
پاک بود و با رفیق بد پرید
تا بخود جنبید غرق بد شد او
یک رُمان دردناک آمد پدید
ابتدای کار زد یک زاویه
گشته زشتی دور آن قامت شدید
تا کند پیدا خودش را سالها ،
رنج برد و خوب و بد بسیار دید
وقت پیری تازه آمد در مسیر
توبه را با عشق از خالق خرید
پاک شد امّا پشیمان ، روسیاه
کاش حرف عقل خود را می شنید
- ۰ نظر
- ۲۱ شهریور ۰۰ ، ۱۲:۰۹