کاش وقتی به خانه برگشتم
کفشهای تو پشت در باشد
جای تو در کنار مادر من
مثل یک عمر روی سر باشد
کاش وقتی به خانه برگشتم
رخت مادر لباسی از گلها
استرس ساک رفتنش بسته
نا امید عازم سفر باشد
کاش وقتی به خانه برگشتم
امرو نهیت شروع و من ساکت
تو چو سردارِ فاتح ، من سرباز
جفت پاها وَ چشم تر باشد
کاش وقتی به خانه برگشتم
چشمهایت نظاره گر باشد
نورِ جانِ تو مثل یک خورشید
حافظ خانه از خطر باشد
پدرم داغ تو توانفرساست
خارج از طاقت بشر باشد
در فراق شما پدرجانم
مرگ و یاد تو سر به سر باشد.
پدرم ،نیست پشت در کفشت
پدرم نیستی تو در خانه
داغِ تو تا قیامت معهود
با من و خانه همسفر باشد.
- ۰ نظر
- ۲۱ شهریور ۰۰ ، ۱۱:۳۹