اشعار احمد یزدانی

من بی حضور تو ای عشق شک نکن ، هستم چو کشتی در گِل نشسته ای

اشعار احمد یزدانی

من بی حضور تو ای عشق شک نکن ، هستم چو کشتی در گِل نشسته ای

اشعار احمد یزدانی

من که نفهمیده ام کیستم و چیستم
گرچه تمامی عمر سوختم و زیستم
آتش جانم به من گفت ببین سرخیم
شعله ورم باقیم سرد شوم نیستم .

دنبال کنندگان ۴ نفر
این وبلاگ را دنبال کنید
نویسندگان

۱ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «گریه و زاری» ثبت شده است

کشتند و برپا کرده اند بهرت عزاداری
دادند نمایش از برایت گریه و زاری
رفتی پس از یکدوره ی طولانی از حسرت
دارم طلب بهر تو امّید و سبکباری .

  • احمد یزدانی