همدم تنهائی خود چون شبی وامانده ام
وایِ من ، در غربتم تنهای تنها مانده ام
رقص آتش بود برپا ، دلبران در دلبری،
شاهدان رفتند و من سرخورده ای جا مانده ام .
- ۰ نظر
- ۲۲ آبان ۰۳ ، ۱۱:۵۸
همدم تنهائی خود چون شبی وامانده ام
وایِ من ، در غربتم تنهای تنها مانده ام
رقص آتش بود برپا ، دلبران در دلبری،
شاهدان رفتند و من سرخورده ای جا مانده ام .
آرامش وعده داده چون نزدیک است
جای کره ی سیلی ما در خیک است
اوضاع زمانه زیر و رو شد دیگر
دستور غذای کلّه پاچه شیک است .
#کوتوال_خندان
چه لذّتبخش باشد ناسزا خوردن برای کشور ایران
چه لذّتبخش باشد آبرو دادن برای حرمت انسان
خداوندا شما را شکر میگویم برای پرده پوشی ها
بما آرامشی دادی که خوابش را نمیبینند بدکاران.
https://t.me/ahmadyazdany
خداوندا نخواه از سفلگان بر مردمان بیداد
نخواه آزادگان را زیر پای دیو استبداد
خداوندا نخواه با حکمتت ظلم تبر بر باغ ،
خداوندا بکن دلهای غمگین خلایق شاد .
.
امان از این عبادت های بازاری ،
پناه بر مستی از دست ریاکاری
دورنگی آفت جان شد خداوندا
بده با لطف خود قدری سبکباری .
نمیدانی چه ها دیدم من از خون درخت تاک
هرآنکس خورده یک جرعه از آن را رفته تا افلاک
بیا بنشین کنار من که شاید پا دهد روزی ،
تو هم نوشیده از آن تا شود دنیا و دینت پاک .
در این زمانه که مقصد به قهقراست
انسان میان زمین و هوا رهاست
اکنون جوان خسته ی از روزگار خود
یا پای منقل و یا نشئه در فضاست .
.
به گیلان و مازندران هر کنار
بهشتیست پنهان، همیشه بهار
هوا خوشگوار و زمین پر ز گل
به ایران کند مهربانی نثار .
عشقم تو چرا ز من بگیری رویت؟
با دیدن من گره کنی ابرویت ؟
بردی تو قرار بین ما را از یاد ،
بر دار نکش مرا تو با گیسویت .
در جهل و جنون به ساقه ها ارّه شدند
از بی هنری به شرّ خود غرّه شدند
در مستی نیمه شب سحر را کشتند
چون گرگ عجل رسیده یک برّه شدند.
تا هست جوانی همه مست از آنیم
در پهنه ی خوش خیالیش می رانیم
عاقل شده در زمان پیری ، آنگه ،
از تلخی سرگذشت خود می نالیم .
با خاطره های تو خیالم درگیر
از دیدن چشم تو نمیگردم سیر
در پیچ و خم خیال من می رویی
وقتی تو نباشی همه عالم دلگیر
اشک قلم در رثای مهمان
شد عزای اشرف اولاد دین
گشته اند آزادگان از آن غمین
اشک غم میبارد از هر دیده ای
کشته اند مهمان ما را با کمین
گَشته است آزادگی با غم عجین
خون فرزندان و یاران بر زمین
گم شده در نقشه ها اقلیم روز
غربت از داغ هنیه شد غمین
از هنیه جبهه ی حق داغدار
خون شده در غزّه جاری هرکنار
انتقام حقّی که می باید گرفت
با خردمندی شود غاصب نزار
کشته اسرائیلیان مهمان ما
کرده ناراحت همه یاران ما
انتقام از این جنایت حق ماست
از نتانیاهو که شد شیطان ما
این جهودان خراب صهیونیست
کشته اند در خانه مهمان عزیز
انتقام حقّی که بایستی گرفت
عرض تسلیت به ایران عزیز .
دلبری چشم و دل پاک و هنر میخواهد
عاشقی غربت و خوناب جگر میخواهد
شور شیرین بِکَند کوه و ببالد فرهاد
جاده آرامش و مردان سفر میخواهد .
ارکیده قلب عاشقان پژمرده
موسیقی شاد لحظه ها افسرده
تا باز کجا و کی زمانی بشود
یک زخمه ی عاشقی به تاری خورده .
گفتی نزنید عکس مرا بر در و دیوار
بُت سازی انسان خطر نفس خطاکار ،
یک عدّه اگر مسئله دارند غمی نیست
ملّت شده خوشحال ز آقائی بسیار .