اشعار احمد یزدانی

آتش جانم بمن گفت ببین سرخیم ،، شعله ورم باقیم سرد شوم نیستم

اشعار احمد یزدانی

آتش جانم بمن گفت ببین سرخیم ،، شعله ورم باقیم سرد شوم نیستم

اشعار احمد یزدانی

تنگه ی واشیم و گردنه ی حیرانم
مستی نیمه شب و ذکر سحرگاهانم
ناز آواز بنانم ، هنر فرشچیان
شعر پروین و فروغم ، قدحِ قوچانم
مِی خوری باده فروشم ، دل عاشق دارم
بنده ای منتظرم ، کولی سرگردانم
برج میلاد نگاهم به جهان انسانیست
تخت جمشیدم و هر گوشه ای از ایرانم.

تبلیغات
Blog.ir بلاگ، رسانه متخصصین و اهل قلم، استفاده آسان از امکانات وبلاگ نویسی حرفه‌ای، در محیطی نوین، امن و پایدار bayanbox.ir صندوق بیان - تجربه‌ای متفاوت در نشر و نگهداری فایل‌ها، ۳ گیگا بایت فضای پیشرفته رایگان Bayan.ir - بیان، پیشرو در فناوری‌های فضای مجازی ایران
طبقه بندی موضوعی
بایگانی
نویسندگان

۶۴۳ مطلب با موضوع «دوبیتی ها» ثبت شده است

همدم تنهائی خود چون شبی وامانده ام
وایِ من ، در غربتم تنهای تنها مانده ام
رقص آتش بود برپا ، دلبران در دلبری،
شاهدان رفتند و من سرخورده ای جا مانده ام .

  • احمد یزدانی

آرامش وعده داده چون نزدیک است
جای کره ی سیلی ما در خیک است
اوضاع زمانه زیر و رو شد دیگر
دستور غذای کلّه پاچه شیک است .
#کوتوال_خندان

  • احمد یزدانی

چه لذّتبخش باشد ناسزا خوردن برای کشور ایران

چه لذّتبخش باشد آبرو دادن برای حرمت انسان
خداوندا شما را شکر میگویم برای پرده پوشی ها
بما آرامشی دادی که خوابش را نمیبینند بدکاران.

https://t.me/ahmadyazdany

  • احمد یزدانی

خداوندا نخواه از سفلگان بر مردمان بیداد
نخواه آزادگان را زیر پای دیو استبداد
خداوندا نخواه با حکمتت ظلم تبر بر باغ ،
خداوندا بکن دلهای غمگین خلایق شاد .
.

  • احمد یزدانی

امان از این عبادت های بازاری ،
پناه بر مستی از دست ریاکاری
دورنگی آفت جان شد خداوندا
بده با لطف خود قدری سبکباری .

  • احمد یزدانی

نمیدانی چه ها دیدم من از خون درخت تاک
هرآنکس خورده یک جرعه از آن را رفته تا افلاک
بیا بنشین کنار من که شاید پا دهد روزی ،
تو هم نوشیده از آن تا شود دنیا و دینت پاک .

  • احمد یزدانی

در این زمانه که مقصد به قهقراست
انسان میان زمین و هوا رهاست
اکنون جوان خسته ی از روزگار خود
یا پای منقل و یا نشئه در فضاست .
.

  • احمد یزدانی

به گیلان و مازندران هر کنار
بهشتیست پنهان، همیشه بهار
هوا خوشگوار و زمین پر ز گل
به ایران کند مهربانی نثار .

  • احمد یزدانی

عشقم تو چرا ز من بگیری رویت؟
با دیدن من گره کنی ابرویت ؟
بردی تو قرار بین ما را از یاد ،
بر دار نکش مرا تو با گیسویت .

  • احمد یزدانی
ظلم کردی بی وفا  راندی مرا ،
از دو چشم خویش باراندی مرا
کشته ای با قهر خود روح مرا ،
با جفای خویش تاراندی مرا .
  • احمد یزدانی

در جهل و جنون به ساقه ها ارّه شدند
از بی هنری به شرّ خود غرّه شدند
در مستی نیمه شب سحر را کشتند
چون گرگ عجل رسیده یک برّه شدند.

  • احمد یزدانی

تا هست جوانی همه مست از آنیم
در پهنه ی خوش خیالیش می رانیم
عاقل شده در زمان پیری ، آنگه ،
از تلخی سرگذشت خود می نالیم .

  • احمد یزدانی

با خاطره های تو خیالم درگیر
از دیدن چشم تو نمیگردم سیر
در پیچ و خم خیال من می رویی
وقتی تو نباشی همه عالم دلگیر


  • احمد یزدانی

اشک قلم در رثای مهمان 


شد عزای اشرف اولاد دین
گشته اند آزادگان از آن غمین
اشک غم میبارد از هر دیده ای
کشته اند مهمان ما را با کمین

گَشته است آزادگی با غم عجین
خون فرزندان و یاران بر زمین
گم شده در نقشه ها اقلیم روز
غربت از داغ هنیه شد غمین

از هنیه جبهه ی حق داغدار
خون شده در غزّه جاری هرکنار
انتقام حقّی که می باید گرفت
با خردمندی شود غاصب نزار

کشته اسرائیلیان مهمان ما
کرده ناراحت همه یاران ما
انتقام از این جنایت حق ماست
از نتانیاهو که شد شیطان ما

این جهودان  خراب صهیونیست
کشته اند در خانه مهمان عزیز
انتقام حقّی که بایستی گرفت
عرض تسلیت به ایران عزیز
.

  • احمد یزدانی

  • احمد یزدانی



به محرم و صفر راه نفسگیر سلام
به حسین ابن علی عشق فراگیر سلام
به سفیر خبر فاجعه ی عاشورا
زینب آن روح لطیف و دل چون شیر سلام
  • احمد یزدانی

  • احمد یزدانی

دلبری چشم و دل پاک و هنر میخواهد

عاشقی غربت و خوناب جگر میخواهد

شور شیرین بِکَند کوه و ببالد فرهاد

جاده آرامش و مردان سفر میخواهد .



  • احمد یزدانی

ارکیده قلب عاشقان پژمرده
موسیقی شاد لحظه ها افسرده
تا باز کجا و کی زمانی بشود
یک زخمه ی عاشقی به تاری خورده .

  • احمد یزدانی

گفتی نزنید عکس مرا بر در و دیوار
بُت سازی انسان خطر نفس خطاکار ،
یک عدّه اگر مسئله دارند غمی نیست
ملّت شده خوشحال ز آقائی بسیار .

  • احمد یزدانی