اشعار احمد یزدانی

من بی حضور تو ای عشق شک نکن ، هستم چو کشتی در گِل نشسته ای

اشعار احمد یزدانی

من بی حضور تو ای عشق شک نکن ، هستم چو کشتی در گِل نشسته ای

اشعار احمد یزدانی

من که نفهمیده ام کیستم و چیستم
گرچه تمامی عمر سوختم و زیستم
آتش جانم به من گفت ببین سرخیم
شعله ورم باقیم سرد شوم نیستم .

دنبال کنندگان ۴ نفر
این وبلاگ را دنبال کنید
نویسندگان
جمعه, ۱۳ آبان ۱۴۰۱، ۰۸:۳۲ ب.ظ

شکوه ها میشود از سوی همه ّ ما و شما

شکوه ها می‌شود از سوی همه، ما و شما
که چرا حال وطن گشته چنین بد و رها
خفتگانیم و زمان آینه ی سیرت ماست
منعکس می‌شود از آینه نقش رخ ما .

  • احمد یزدانی

حال وطن

شکوه