اشعار احمد یزدانی

من بی حضور تو ای عشق شک نکن ، هستم چو کشتی در گِل نشسته ای

اشعار احمد یزدانی

من بی حضور تو ای عشق شک نکن ، هستم چو کشتی در گِل نشسته ای

اشعار احمد یزدانی

من که نفهمیده ام کیستم و چیستم
گرچه تمامی عمر سوختم و زیستم
آتش جانم به من گفت ببین سرخیم
شعله ورم باقیم سرد شوم نیستم .

دنبال کنندگان ۴ نفر
این وبلاگ را دنبال کنید
نویسندگان
جمعه, ۲۶ خرداد ۱۴۰۲، ۱۱:۳۷ ب.ظ

درد دوری تو زد آتش مرا

🤕درد دوری تو زد آتش مرا
دست من باشد بسوی تو خدا
ای خداوند بزرگ و مهربان
کن سلامت را به محبوبم عطا .

  • احمد یزدانی

درد دوری

عطا