اشعار احمد یزدانی

من بی حضور تو ای عشق شک نکن ، هستم چو کشتی در گِل نشسته ای

اشعار احمد یزدانی

من بی حضور تو ای عشق شک نکن ، هستم چو کشتی در گِل نشسته ای

اشعار احمد یزدانی

من که نفهمیده ام کیستم و چیستم
گرچه تمامی عمر سوختم و زیستم
آتش جانم به من گفت ببین سرخیم
شعله ورم باقیم سرد شوم نیستم .

دنبال کنندگان ۴ نفر
این وبلاگ را دنبال کنید
نویسندگان
چهارشنبه, ۱۰ آبان ۱۴۰۲، ۰۷:۵۳ ب.ظ

یاور تو خدا فلسطین جان

ناصبی های زشت و بی ایمان
با دو چهره نشسته در میدان
بوده آنها رفیق اسرائیل
دستشان رو شده در این طوفان
           مرهم تو وفا فلسطین جان
قبله ی اوّل مسلمانان
قدرتت بوده خون فرزندان
ناامیدی به جبهه ی دشمن
داده جان از برای تو خوبان
         میشوی تو رها فلسطین جان
زخم خونین پیکرت سنگین
ضجّه های شهادتت خونین
یک نگاهی بکن به یارانت،
تک تک عاشقان تو غمگین
           ما برایت فدا فلسطین جان
حاصل غاصبان پشیمانی
درس تلخی به قصد شیطانی
عزّت مسلمین شهیدانند
کرده ثابت نبرد ایرانی
         دشمنانت فنا فلسطین جان
حرفِ تنها جواب مشکل نیست
پای تو پای مانده در گل نیست
حفظ خاک مقدّست سخت است
راه حل وحدت است و دل دل نیست
            یاور تو خدا فلسطین جان
راه تو راه سخت و طولانیست
خون دل را نتیجه طوفانیست
جانفشانی برد تو را مقصد
وعده ی‌خالق جهان جدّیست
   قدس تو عشق ما فلسطین جان.

  • احمد یزدانی

اسرائیل

حماس

غزه

فلسطین

قدس

یمن