يكشنبه, ۱۴ آبان ۱۴۰۲، ۰۳:۴۹ ب.ظ
خواب آغوش یار می دیدم
پسِ ذهنم خیالِ تو دفتر
ورقی میزدم که تا شاید
مطلبی ،نکته ای وَ خاطره ای
از تو در سطرهای آن دیدم
بهمین صورتی که میگویم
تو محقّق شدی وَ من با تو
زیر سایه کنار یک چشمه
گفتگو کرده ام وَ خندیدم
خنده ها بود و لذّتِ دیدار
وَ سفر با تو لابلای سطور
هی ورق پشت هم وَ شد تکرار
مثل عابر به باغ چرخیدم
شب شد آنجا هوای سردی بود
تو پناهنده ی به آغوشم
وَ من و یک قلم وَ صفحه ی تو
می نوشتم که عشق ورزیدم
زده ای تو بهم خیالم را
بالِ پرواز من شکست آنجا
نیمه شب بودو من شدم بیدار
خواب آغوش یار می دیدم.