شادی تو ، بوده است کوبیدنم
از غم دل ، در خودم پیچیدنم
من گذر کردم به سعی خود ز غم
ای خمار از راحت و آسودنم .
چه قشنگ است با تو آسودن
در خیال عزیز تو بودن
پنجره رو به تو تماشائیست
کم کند غم به شادی افزودن .
جان عالم چون چراغی روشن است
روشنای هر چراغ از روغن است
عاشقی روشن بود در آن چراغ ،
عاشقان را سوختن آسودن است .