اشعار احمد یزدانی

من بی حضور تو ای عشق شک نکن ، هستم چو کشتی در گِل نشسته ای

اشعار احمد یزدانی

من بی حضور تو ای عشق شک نکن ، هستم چو کشتی در گِل نشسته ای

اشعار احمد یزدانی

من که نفهمیده ام کیستم و چیستم
گرچه تمامی عمر سوختم و زیستم
آتش جانم به من گفت ببین سرخیم
شعله ورم باقیم سرد شوم نیستم .

دنبال کنندگان ۴ نفر
این وبلاگ را دنبال کنید
نویسندگان
شنبه, ۹ بهمن ۱۳۹۵، ۰۸:۱۷ ب.ظ

درد خوبه ، چقد خدا ؟ تا کی؟

درد خوبه ؟،چقدر؟ خدا تاکی؟
همه عمرم منم فقط با وی
هرچه را ای خدا بفرمائی ،
روی چشمم ،ولی کمی هم ، اِی
عشق و حال و صفا به ما برسان
عمرِ ما شد خدا به غم ها طی .
#کوتوال_خندان