اشعار احمد یزدانی

من بی حضور تو ای عشق شک نکن ، هستم چو کشتی در گِل نشسته ای

اشعار احمد یزدانی

من بی حضور تو ای عشق شک نکن ، هستم چو کشتی در گِل نشسته ای

اشعار احمد یزدانی

من که نفهمیده ام کیستم و چیستم
گرچه تمامی عمر سوختم و زیستم
آتش جانم به من گفت ببین سرخیم
شعله ورم باقیم سرد شوم نیستم .

دنبال کنندگان ۴ نفر
این وبلاگ را دنبال کنید
نویسندگان
جمعه, ۴ مرداد ۱۳۹۸، ۰۸:۴۴ ب.ظ

راکد نشو ای آب زمین می خوردت زود

راکد نشو ای آب ، زمین میخوردت زود

دیگر نشوی جاری و دیگر نشوی رود

درجا زدنت قاصد مرگ است نه هستی

چون شعله بکش داد ، نه آرام چنان دود

.

  • احمد یزدانی

آب

رود

زمین