شیطان شریکم شد و با او کاشتم گندم
انذار می دادند از مکرش به من مردم
من در خیال روز خرمن بوده ام امّا
او خوشه ها را برد و من درمانده سردرگم .
- ۰ نظر
- ۳۱ خرداد ۰۳ ، ۱۸:۱۹
شیطان شریکم شد و با او کاشتم گندم
انذار می دادند از مکرش به من مردم
من در خیال روز خرمن بوده ام امّا
او خوشه ها را برد و من درمانده سردرگم .
شیطان که دریغ می کند دارو را
بردست ز سنگ پای قزوین رو را
تنها نه که تحریم کند ایران را
تهدید کند جهان رو در رو را
چون چهره دوگانه است دست آویزد
هم دشمنی هم دوستی از هر سو را
عمرش نرسد که خوانده باشد نمرود
فرعون نخواند و قصّه ی چون او را
دارد به همه جهان طمع ، از کِبرش
خر فرض کند جهان رویارو را
گریه دارد وضع عالم ، گریه دارد روزگار
کرده شیطان بزرگ غارت جهان را با قمار
ذیل پوششهای پوشالین قدرت با دروغ
عدّه ای از خودفروشان گشته او را یار غار
کرده ترویج خشونت زیر ماسک حیله ها
با بلوف ترسیده از او رهبران بی بخار
مثل گاوی شیرده میخواند او اطرافیان
حرفه اش باشد چپاول از یمین و از یسار
میکند سرکیسه هرکس را که گوید یک سلام
ورنه با نیش زبانش می چزاند در شرار
در عمل منحط شد هر عهد و قراری از ترامپ
نیست با او در توافقهای دنیا اعتبار
چون نمادی از جنون قدرت است در این زمان
عاقلان را نیست با دیوانگان عهد و قرار
منفعت را در میان تفرقه می جوید او
کرده است ایران برایش زندگی را زهرمار
او نگاهش بر نفوس مسلمین ابزاری است
دیده دنیا را چو شغلش مثل یک میز قمار
زیر و رو اندیشه اش دوز و کلکها پیشه اش
مثل سدّی روبرویش گشته ایران استوار
چون شهید ما سلیمانی لگد زد زیر میز
داده فرمان ترور ، لرزید خود بالای دار
آرزوی عارف عاشق وصال خالق است
گشته خونخواهش همه آزادگان در هر دیار
جنگ را هرگز نمیخواهم ، خدایا دور باد
وقت تحمیلش ،نشستن خفّت آرد مرگبار
ملّت ایران خروشید از برای انتقام
کرد دنیا را سپاه در چشم شیطان شام تار
شد سپاه ما یدالّهی خروش خشم و کین
حرف آخر را زد اوّل با اُبهّت ، افتخار
عقده ای چل ساله خالی شد به میدان نبرد
تازه معبر باز شد ،منظومه ها دنباله دار
خون ملّتهای اسلامی بجوش آید یقین
گشته کانون خبر ایران ما در اقتدار
گر خدا خواهد مرض درمان هر دردی شود
از شهیدان میشود حرکت چنین افسانه وار
@ahmadyazdanypoem
kootevall.blog.ir
استدعا دارم برای استفاده از فایل صوتی
کمی حوصله کنید
مثلِ اسکندری ؛ نرون هستی
ای ترامپ خبیث و بدمنظر
به خیالت که مالک عالم
وَ خدائی ، وَ از همه برتر
شرق را کرده ای تو آلت دست
غرب را خوانده ای تیول خودت
شده ای مفتضح از هر دو طرف
فتنه ها میکنی به ضدّ بشر
روی انگشت خود بچرخانند
سارقانی که حرفه ای هستند
و تو بازیچه ای ، شدی راحت،
آلت دست عدّه ای شرخر
خرِ شیطانی و نمیدانی
شده ای چون نمادِ بدعهدی
رویِ تاریخ شد دگر تیره
از تو شیطان زشت و جادوگر
خوانده اند چون تورا ابرقدرت
باورت شد ، ولی ندانستی
قدرت برتر جهان خالق
وَ تو نزدش ز قطره ای کمتر
درس تاریخ را نمیفهمی
هرکه باشی ،به هرکجا برسی
میرسد انتقام ملّت ها
و به میخی کند تو را پنچر .