پنجشنبه, ۱ اسفند ۱۳۹۸، ۰۹:۲۸ ب.ظ
پاییز به باغ من زد اکنون
پائیز به باغ من زد اکنون
قلبم شده از حضور او خون
هستم چو گلی که مانده یک شب
در سردی دی ز خانه بیرون
زردم و نِزار و خسته جانم
با خون دل است چهره گلگون
با ظاهر شادو قلب غمگین
در چنگ تظاهرم شبه گون
از مکر زمانه ناتوانم
مانند اسیر بند افیون
تردید ندارم اینکه یک شب
مرگ است که می زند شبیخون .