اشعار احمد یزدانی

من بی حضور تو ای عشق شک نکن ، هستم چو کشتی در گِل نشسته ای

اشعار احمد یزدانی

من بی حضور تو ای عشق شک نکن ، هستم چو کشتی در گِل نشسته ای

اشعار احمد یزدانی

من که نفهمیده ام کیستم و چیستم
گرچه تمامی عمر سوختم و زیستم
آتش جانم به من گفت ببین سرخیم
شعله ورم باقیم سرد شوم نیستم .

دنبال کنندگان ۴ نفر
این وبلاگ را دنبال کنید
نویسندگان
سه شنبه, ۲۲ مهر ۱۳۹۹، ۱۱:۰۱ ب.ظ

داده است شفا به کور پیراهن تو

 

داده است شفا به کور پیراهن تو

ای جان جهان مست ز بوی تن تو

سرگشته و حیران و غریبم ای عشق ،

 

من آمده ام ، دست من و دامن تو .