اشعار احمد یزدانی

گونِگونی از حکمت خالق ، ، در تضارب بشر شود بالغ

اشعار احمد یزدانی

گونِگونی از حکمت خالق ، ، در تضارب بشر شود بالغ

اشعار احمد یزدانی

فرزند قلل و کوه و کوهستانم
مفتون جمال و جلوه ی گیلانم
شدپیشه ام عاشقی، چو شمعی روشن
در معرکه ی باد خوش و رقصانم
دائم و مرتّباً در آمد شدنم
چون مارکوپولو به گردش دورانم
من چشمه ام و مقصد من دریاهاست
آرام بسوی مقصدم میرانم
از صخره و قلّه های کوهستانی
سرسخت شدم ،مقاومت در جانم
گیلان که بهشتِ من وَ عشقم آنجاست
از دیدنِ روی ماه او خندانم
امّا همه ی نای و نوایم تهران
معتاد شدم به او ؛ خدا درمانم
اینها که شنیده اید یک جمله چنین
من ذرّه ای از بزرگیِ ایرانم

طبقه بندی موضوعی
نویسندگان
جمعه, ۳ دی ۱۴۰۰، ۰۹:۳۳ ب.ظ

مملکت در خواب خوش امّا تو بیداری پلیس

مملکت درخواب خوش امّا توبیداری پلیس 

روز و شب با کجروی درحال پیکاری پلیس 

پنجه در پنجه تو هستی با خطرهای بزرگ

باطل السّحر بدی با رمز هشیاری پلیس

می زنی خود را به قلب هر شلوغی با خرد

دشمنی با هر تشنّج و ولنگاری پلیس 

در دل گرما و سرما پاس آرامش دهی

در زمان ترس مردم ا‌وج دلداری پلیس 

میزنی بر هرچه کانگستر به قدرت توسری 

یاور مظلوم ودشمن با بدانگاری پلیس

تو پناه آخر مظلوم در ره مانده ای

عامل قانونی منکوب آزاری پلیس 

نظم و امنیت یکی از میوه‌های باغ تو 

تو به عهدت با خدای خود وفاداری پلیس 

تا زمانی که قوی هستی نباشد وحشتی

می رود در لانه از تو دیو بدکاری پلیس 

میکنی تدبیر حفظ روح آرامش ،چه خوب

چوب امنیت سر هر دیو ناکاری پلیس 

سوی سوگند خدا بر صحّت و امنیّت است

تو کلید کاخ امنیّت به کف داری پلیس 

این درخت پر ثمر با رنج تو گل می دهد

از برای ملّتی اوج فداکاری پلیس 

تو دژی مستحکم هستی با صلابت مقتدر

از دل مردم و آنها را هواداری پلیس

هر زمان امنیّت حاکم شد خرد بالنده شد

از برای مردم بالنده تو یاری پلیس.

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">