اشعار احمد یزدانی

من بی حضور تو ای عشق شک نکن ، هستم چو کشتی در گِل نشسته ای

اشعار احمد یزدانی

من بی حضور تو ای عشق شک نکن ، هستم چو کشتی در گِل نشسته ای

اشعار احمد یزدانی

من که نفهمیده ام کیستم و چیستم
گرچه تمامی عمر سوختم و زیستم
آتش جانم به من گفت ببین سرخیم
شعله ورم باقیم سرد شوم نیستم .

دنبال کنندگان ۴ نفر
این وبلاگ را دنبال کنید
نویسندگان
شنبه, ۲۷ فروردين ۱۴۰۱، ۰۹:۴۴ ب.ظ

ای سردی دی طراوت فروردین

ای سردی دی ، طراوت فروردین

ایمان و نشاط سینه های غمگین

با دست بهار و رویش و سرسبزی

عصیانگری از بشر بفرما تمکین.

  • احمد یزدانی

تمکین

طراوت

عصیانگری

فروردین