اشعار احمد یزدانی

من بی حضور تو ای عشق شک نکن ، هستم چو کشتی در گِل نشسته ای

اشعار احمد یزدانی

من بی حضور تو ای عشق شک نکن ، هستم چو کشتی در گِل نشسته ای

اشعار احمد یزدانی

من که نفهمیده ام کیستم و چیستم
گرچه تمامی عمر سوختم و زیستم
آتش جانم به من گفت ببین سرخیم
شعله ورم باقیم سرد شوم نیستم .

دنبال کنندگان ۴ نفر
این وبلاگ را دنبال کنید
نویسندگان
سه شنبه, ۴ مرداد ۱۴۰۱، ۱۲:۳۳ ق.ظ

زمان جدائی به پایان رسید

زمان جدائی به پایان رسید

زمین عاشقی های پاکیزه دید

پس از عالمی بی وفائی و قهر

رسید عشق و بالیده بر آن شدید.

  • احمد یزدانی

شدید

عاشقی پاکیزه