اشعار احمد یزدانی

من بی حضور تو ای عشق شک نکن ، هستم چو کشتی در گِل نشسته ای

اشعار احمد یزدانی

من بی حضور تو ای عشق شک نکن ، هستم چو کشتی در گِل نشسته ای

اشعار احمد یزدانی

من که نفهمیده ام کیستم و چیستم
گرچه تمامی عمر سوختم و زیستم
آتش جانم به من گفت ببین سرخیم
شعله ورم باقیم سرد شوم نیستم .

دنبال کنندگان ۴ نفر
این وبلاگ را دنبال کنید
نویسندگان
شنبه, ۲۲ مرداد ۱۴۰۱، ۰۶:۲۰ ب.ظ

از خدا خواهش نمودم از ودود

از خدا خواهش نمودم ، از ودود

زندگی شیرین ، غمم را کرده دود

چون خدا گنجی برای من نمود ،

حمد و توحیدش در آن گنجینه بود

  • احمد یزدانی

حمد

حمد و سوره

گنجینه