اشعار احمد یزدانی

آتش جانم بمن گفت ببین سرخیم ،، شعله ورم باقیم سرد شوم نیستم

اشعار احمد یزدانی

آتش جانم بمن گفت ببین سرخیم ،، شعله ورم باقیم سرد شوم نیستم

اشعار احمد یزدانی

تنگه ی واشیم و گردنه ی حیرانم
مستی نیمه شب و ذکر سحرگاهانم
ناز آواز بنانم ، هنر فرشچیان
شعر پروین و فروغم ، قدحِ قوچانم
مِی خوری باده فروشم ، دل عاشق دارم
بنده ای منتظرم ، کولی سرگردانم
برج میلاد نگاهم به جهان انسانیست
تخت جمشیدم و هر گوشه ای از ایرانم.

تبلیغات
Blog.ir بلاگ، رسانه متخصصین و اهل قلم، استفاده آسان از امکانات وبلاگ نویسی حرفه‌ای، در محیطی نوین، امن و پایدار bayanbox.ir صندوق بیان - تجربه‌ای متفاوت در نشر و نگهداری فایل‌ها، ۳ گیگا بایت فضای پیشرفته رایگان Bayan.ir - بیان، پیشرو در فناوری‌های فضای مجازی ایران
طبقه بندی موضوعی
بایگانی
نویسندگان

۵ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «آلوده» ثبت شده است

از آدم آلوده به غیبت پرهیز
از آن که سخن گفته به تهمت پرهیز
از آنکه به گردنش حقوق مردم
باشد و نموده استراحت پرهیز .

  • احمد یزدانی

آلوده به میکروب حماقت شده ایم
یاریگر لشکر عداوت شده ایم
دنبال سراب چشمه در قلب کویر،
بازیگر نقش با سخاوت شده ایم .

  • احمد یزدانی

آلوده بحث ریا هستیم همه با هم
هم تو و هم ایشان و هم من با خدا هردم
با آنکه با چشمان خود من دیده ام آنرا
حاشا شد از هرکس که با سوگند پرسیدم

  • احمد یزدانی

دید منفی می‌کند آلوده دید
می‌شود از فکر بد انسان پلید
مثل خون جاریست شیطان در بدن
بدگمانی بد کند جان را‌ شدید.
#احمد_یزدانی

  • احمد یزدانی

غرقم بشب وَ سکوتم حسودِ من
آلوده ی عزاست همه تارو پودِ من
فکرم نمیرود به درستی به راه خود
ولگردِ پهنه ی شبهاست بودِ من
افسرده ام وَ نفرتِ تبدارِ کینه ها
پایش گذشت از سرِ حدّو حدودِ من
محوند سایه و شب در سیاهیم
همدست هم شده شاد از نبود من
در انتظار سحرگه نشسته تا ،
پایان گرفته ظلمت و غم ها جمودِ من
شب ساک رفتن خود بسته رفته تا ،
بر لب دوباره ترانه ، سرود من .

  • احمد یزدانی