به شب نشینی اینترنتی و در گوشی
گذشت قصّه ی تلخی به نکته بین شاعر
به گوشه ای زده افعی ماده چمبر تا ،
به نیش خود بزند تا کند حزین شاعر
تمام جهل و جنون یکطرف خرد سوئی
رسید بی خبر از توطئه و کین شاعر
چنان همیشه بیک قطعه شعر مهمان کرد
گروه اهل خرد اهل فهم دین شاعر
ز چمبرش شده خارج و حمله ور افعی
به جمله ای زده اش پتک آهنین شاعر
نمانده فاصله ای تا شکستن توبه
ز سوی بنده ی توّاب اربعین شاعر
دوباره خشم و خروشش نموده آمیزش
صدای پای شیاطین و شد ظنین شاعر
به پشت صحنه پیام محبّت از هر سو
رسید و شد خنک از آتشش چنین شاعر
حقیقتاً که ز تن ها بلا به پا خیزد
گرفت درس سکوت و در آن عجین شاعر
هنر و مردم صاحب هنر چه مظلومند
تمام شکّ دلش شد دگر یقین شاعر
دلیل هجرت اصحاب فکر شهرش را
بچشم دل ز حسد دید و شد غمین شاعر
نگفت جمله ای و پر کشید از آن وادی
دعا نمود به آن زن و سرزمین شاعر .
- ۰ نظر
- ۲۴ فروردين ۹۹ ، ۰۰:۵۰