اشعار احمد یزدانی

آتش جانم بمن گفت ببین سرخیم ،، شعله ورم باقیم سرد شوم نیستم

اشعار احمد یزدانی

آتش جانم بمن گفت ببین سرخیم ،، شعله ورم باقیم سرد شوم نیستم

اشعار احمد یزدانی

تنگه ی واشیم و گردنه ی حیرانم
مستی نیمه شب و ذکر سحرگاهانم
ناز آواز بنانم ، هنر فرشچیان
شعر پروین و فروغم ، قدحِ قوچانم
مِی خوری باده فروشم ، دل عاشق دارم
بنده ای منتظرم ، کولی سرگردانم
برج میلاد نگاهم به جهان انسانیست
تخت جمشیدم و هر گوشه ای از ایرانم.

تبلیغات
Blog.ir بلاگ، رسانه متخصصین و اهل قلم، استفاده آسان از امکانات وبلاگ نویسی حرفه‌ای، در محیطی نوین، امن و پایدار bayanbox.ir صندوق بیان - تجربه‌ای متفاوت در نشر و نگهداری فایل‌ها، ۳ گیگا بایت فضای پیشرفته رایگان Bayan.ir - بیان، پیشرو در فناوری‌های فضای مجازی ایران
طبقه بندی موضوعی
بایگانی
نویسندگان
يكشنبه, ۲۴ فروردين ۱۳۹۹، ۱۲:۵۰ ق.ظ

به شب نشینی اینترنتی و درگوشی

به شب نشینی اینترنتی و در گوشی

گذشت قصّه ی تلخی به نکته بین شاعر

به گوشه ای زده افعی ماده چمبر تا ،

به نیش خود بزند تا کند حزین شاعر

تمام جهل و جنون یکطرف خرد سوئی

رسید بی خبر از توطئه و کین شاعر

چنان همیشه بیک قطعه شعر مهمان کرد

گروه اهل خرد اهل فهم دین شاعر

ز چمبرش شده خارج و حمله ور افعی

به جمله ای زده اش پتک آهنین شاعر

نمانده فاصله ای تا شکستن توبه

ز سوی بنده ی توّاب اربعین شاعر

دوباره خشم و خروشش نموده آمیزش

صدای پای شیاطین و شد ظنین شاعر

به پشت صحنه پیام محبّت از هر سو

رسید و شد خنک از آتشش چنین شاعر

حقیقتاً که ز تن ها بلا به پا خیزد

گرفت درس سکوت و در آن عجین شاعر

هنر و مردم صاحب هنر چه مظلومند

تمام شکّ دلش شد دگر یقین شاعر

دلیل هجرت اصحاب فکر شهرش را

بچشم دل ز حسد دید و شد غمین شاعر

نگفت جمله ای و پر کشید از آن وادی

دعا نمود به آن زن و سرزمین شاعر .

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی