اشعار احمد یزدانی

من بی حضور تو ای عشق شک نکن ، هستم چو کشتی در گِل نشسته ای

اشعار احمد یزدانی

من بی حضور تو ای عشق شک نکن ، هستم چو کشتی در گِل نشسته ای

اشعار احمد یزدانی

من که نفهمیده ام کیستم و چیستم
گرچه تمامی عمر سوختم و زیستم
آتش جانم به من گفت ببین سرخیم
شعله ورم باقیم سرد شوم نیستم .

دنبال کنندگان ۴ نفر
این وبلاگ را دنبال کنید
نویسندگان

۴ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «بیگانه» ثبت شده است

زده با سنگ جهالت به خودی ، بیگانه
شده است کاخ خردمندی ما ‌ویرانه
دشمنی ها شده آوار و بزیرش ماندیم
مانده بیغوله ای از خانه به صاحبخانه .

  • موافقین ۱ مخالفین ۰
  • ۲۱ مرداد ۰۲ ، ۲۳:۱۰
  • احمد یزدانی

همه بازیچه شدیم و همگی بازیگر
بر خودی دشمن و بر دشمن خود یاریگر
شده بیگانه خودی ، هرکه خودی بیگانه
داده ترس از تو مرا ، از من و تو آن دیگر
کرده اند حیثیت مام وطن را تاراج
اف به آنان که ز دشمن شده ما را بدتر
از بد حادثه در دام بلا افتادیم
غیرِ تدبیر و خرد نیست نجات از این شر
درد ما از خودِ خویش است نه از بیگانه
بارالها بکن اوضاع زمان را بهتر .

  • موافقین ۰ مخالفین ۰
  • ۱۶ فروردين ۰۲ ، ۱۱:۲۸
  • احمد یزدانی

سینه ام از آتش جانانه سوخت
دوری او خانه و کاشانه سوخت
قاصد دلبر خبر آورد و گفت ،
عاطفه ای عاشق دیوانه سوخت
هرکه چو شمعی همه عمرش گریست
بر من بیچاره چو پروانه سوخت
ترک صفا گفته غریب ، آشنا
سینه چنان عاشق بیگانه سوخت
پستوی میخانه پناهگاه من
از غم من مستی و میخانه سوخت
هرچه سرودم همه افسانه شد
عمر من آتش شد و افسانه سوخت

  • احمد یزدانی

باند بی ریشه های بی وجدان

بوده وابسته ، خاک بر سرشان

کرده خدمت  برای بیگانه

به وطن می رسد فقط شَرِشان

دردسر از برای میهن خود

پادوی دشمن ستمگرشان

اینطرف هم که دائماً جنگ است

بین خطّ و خطوط و لشکرشان

اصل دعوا برای ویرانیست

کشوری را نموده سنگرشان

چون ندیدند زور مردم خود

غرب وحشی تمام باورشان

نوکری در نهاد خود دارند

جیره خواری سلوک دیگرشان

غافل از مکر و کید شیطانند

تا که خاک وطن رود سرشان .

احمد یزدانی

  • موافقین ۰ مخالفین ۰
  • ۲۹ شهریور ۰۰ ، ۰۰:۰۶
  • احمد یزدانی