اشعار احمد یزدانی

آتش جانم بمن گفت ببین سرخیم ،، شعله ورم باقیم سرد شوم نیستم

اشعار احمد یزدانی

آتش جانم بمن گفت ببین سرخیم ،، شعله ورم باقیم سرد شوم نیستم

اشعار احمد یزدانی

تنگه ی واشیم و گردنه ی حیرانم
مستی نیمه شب و ذکر سحرگاهانم
ناز آواز بنانم ، هنر فرشچیان
شعر پروین و فروغم ، قدحِ قوچانم
مِی خوری باده فروشم ، دل عاشق دارم
بنده ای منتظرم ، کولی سرگردانم
برج میلاد نگاهم به جهان انسانیست
تخت جمشیدم و هر گوشه ای از ایرانم.

تبلیغات
Blog.ir بلاگ، رسانه متخصصین و اهل قلم، استفاده آسان از امکانات وبلاگ نویسی حرفه‌ای، در محیطی نوین، امن و پایدار bayanbox.ir صندوق بیان - تجربه‌ای متفاوت در نشر و نگهداری فایل‌ها، ۳ گیگا بایت فضای پیشرفته رایگان Bayan.ir - بیان، پیشرو در فناوری‌های فضای مجازی ایران
طبقه بندی موضوعی
بایگانی
نویسندگان

۱ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «تهمینه» ثبت شده است

زندگی با نام زن معنا شود
پاکی و پاکیزه گی با زن یکیست
زایش و آسایش ارکان وی است
زندگانی با زنان آسوده گیست
در دل شهنامه وصفش رفته است
عشقهایش جمله نور و روشنیست
غیر سودابه که استثنائی است
عشق ممنوعه برای او بدیست
رد شد از آتش سیاوش با غرور
تا که ثابت کرده است آلوده نیست
غیر از این مورد نمیخواند کسی ،
عشق آلوده که اوج فرّهیست
بوده در ایران همیشه زن بزرگ
عشق تهمینه به رستم دیدنیست
از کتایون شد بزرگ اسفندیار
یا جریره بر فرود آنسان گریست
از منیژه ، چاه و بیژن ، عشقشان
گفتن از اندوه آن خود عالمیست
زن اساس خوی آزادانه است
داغ زن در مرگ مردان خواندنیست
زندگی مجموعه ی مرد و زن است
سهم مردان شور و زن شوریده گیست.

  • احمد یزدانی