اشعار احمد یزدانی

آتش جانم بمن گفت ببین سرخیم ،، شعله ورم باقیم سرد شوم نیستم

اشعار احمد یزدانی

آتش جانم بمن گفت ببین سرخیم ،، شعله ورم باقیم سرد شوم نیستم

اشعار احمد یزدانی

تنگه ی واشیم و گردنه ی حیرانم
مستی نیمه شب و ذکر سحرگاهانم
ناز آواز بنانم ، هنر فرشچیان
شعر پروین و فروغم ، قدحِ قوچانم
مِی خوری باده فروشم ، دل عاشق دارم
بنده ای منتظرم ، کولی سرگردانم
برج میلاد نگاهم به جهان انسانیست
تخت جمشیدم و هر گوشه ای از ایرانم.

تبلیغات
Blog.ir بلاگ، رسانه متخصصین و اهل قلم، استفاده آسان از امکانات وبلاگ نویسی حرفه‌ای، در محیطی نوین، امن و پایدار bayanbox.ir صندوق بیان - تجربه‌ای متفاوت در نشر و نگهداری فایل‌ها، ۳ گیگا بایت فضای پیشرفته رایگان Bayan.ir - بیان، پیشرو در فناوری‌های فضای مجازی ایران
طبقه بندی موضوعی
بایگانی
نویسندگان

۲ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «سودابه» ثبت شده است

رفت در آتش سیاوش پاکباز
سالم آمد از دل آتش فراز
داد کیکاوس سوری با غرور
از سیاوش تهمت سودابه دور
چارشنبه ماند از آن یادِگار
آتشی که کرده پاکی آشکار
هرکه ایرانی و در آن ریشه دار
جشن آتش در نهادش ماندگار
میکند شور و سروری ماندنی
شادمانیهای نیک و خواندنی
می شود با کوه آتش روبرو
تا که باقی ماند از او آبرو
آنکه پاک است و لباسش پاکی است
دشمن هر زشتی و ناپاکی است
میکند آتش به پا با راستی
تا بگیرد بد از آتش کاستی .
احمد یزدانی

  • احمد یزدانی

رفت در آتش سیاوش پاکباز

سالم آمد از دل آتش فراز

داد کیکاووس سوری با غرور

از سیاوش تهمت سودابه دور

چارشنبه ماند از آن یادِگار

آتشی که کرده پاکی آشکار

هرکه ایرانی و در آن ریشه دار

جشن آتش در نهادش ماندگار

می شود با کوه آتش روبرو

تا که باقی ماند از او آبرو.

  • احمد یزدانی