خوب است زندگی و ندارم شکایتی
سختی و راحتی ام برقرار بود
در پشت سر شده شادی و غم درو
صیّاد بوده و گاهی شکار بود
در روبرو شب و روز است در طلب
تا گفتگو کنم که در اینجا چه کار بود
من مرغ زیرکم که نیفتم به دام غم
غمخانه در طلبم بیشمار بود
خوب و بد است همانی که کرده ای
غم بود کوه و شادی من چون غبار بود
وقتی شکایتی ندهد حاصلی تو را
بهتر که گفته خوشی در کنار بود .
- ۰ نظر
- ۰۷ دی ۹۸ ، ۰۰:۱۱