بنویس تو شاعر سخن از سینه و ساغر
بنویس تو از چشم و لب و قامت دلبر
باید بنویسی تو جنونِ تب و آغوش
باید بِشَوی موش به هر گربه مکرّر
عشق است فقط لذّتِ جنسی وَ خیانت
عشّاقِ حقیقی گُم گورندو مکدّر
جز این اگر از قصّه ی پرواز نوشتی
یا آنکه اگر گفته ای از کشور و سنگر
مستکبرِ خودخواه اگر از شعر تو چَک خورد
لرزید اگر گوشه ای از قدرت قیصر
از دین و خردمندی و تقوا بنویسی
خوانده نشوی ،طرد شوی،رانده ز هر در
بیچاره تو که دردِ خلایق شده دردت
رانده شده از هر طرفی ، نیست تورا بَر
بیچاره تو که دردِ خلایق شده دردت
رانده شده از هر طرفی ، نیست تورا بَر
مزدِ تو از اکنون شده پرداخت بگیری
یک ظرف سیاهی و نشان گشته به ضربدر.
- ۰ نظر
- ۰۸ مهر ۰۰ ، ۱۹:۰۰