عاشقم ّ همنفسم با شب طولانی ، درد
بی پناه، غرقه ی دریای پریشانی، سرد
یک نگاه تو کند معجزه ، حالم را خوب
شب طوفان شب امن و شب نامردی مرد
تو نباشی تک و تنها و اسیر غربت
گم شده در غم تنهائی خود بی همدرد
متلاشی شوم از دوری رویت ، غمگین
روز حیرانی و شب دیده براهی شبگرد
بندگی بر تو همه دارو ندارم ای عشق
بپذیر آینه این زائر خود را چون گرد.
- ۰ نظر
- ۰۳ دی ۰۰ ، ۲۱:۴۷