اشعار احمد یزدانی

آتش جانم بمن گفت ببین سرخیم ،، شعله ورم باقیم سرد شوم نیستم

اشعار احمد یزدانی

آتش جانم بمن گفت ببین سرخیم ،، شعله ورم باقیم سرد شوم نیستم

اشعار احمد یزدانی

تنگه ی واشیم و گردنه ی حیرانم
مستی نیمه شب و ذکر سحرگاهانم
ناز آواز بنانم ، هنر فرشچیان
شعر پروین و فروغم ، قدحِ قوچانم
مِی خوری باده فروشم ، دل عاشق دارم
بنده ای منتظرم ، کولی سرگردانم
برج میلاد نگاهم به جهان انسانیست
تخت جمشیدم و هر گوشه ای از ایرانم.

تبلیغات
Blog.ir بلاگ، رسانه متخصصین و اهل قلم، استفاده آسان از امکانات وبلاگ نویسی حرفه‌ای، در محیطی نوین، امن و پایدار bayanbox.ir صندوق بیان - تجربه‌ای متفاوت در نشر و نگهداری فایل‌ها، ۳ گیگا بایت فضای پیشرفته رایگان Bayan.ir - بیان، پیشرو در فناوری‌های فضای مجازی ایران
طبقه بندی موضوعی
بایگانی
نویسندگان

۱ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «نود و نه» ثبت شده است

صفحه ی خالی عمرم نود و نه تا شد
آخرین صفحه ی آن گردی این دنیا شد
گفته با من به دل شب سخنی را یاری
ناامیدی سبب حسرت فردا ها شد
وقتی احساس نمودی که در آخر هستی
تازه آغاز شروع سفری زیبا شد
ذات هستی هنر ساختن انسان هاست
چون بمانی و بسازی گوهرت والا شد
زیر و رو کن تو زمین را و در آن بذر بکار
هنر کاشتنت خاطره در دل ها شد
علّت خلق جهان تنبیه آدم ها نیست
هرچه را ساخت بشر امر خدا احیا شد .
#احمد_یزدانی

  • احمد یزدانی