اشعار احمد یزدانی

من بی حضور تو ای عشق شک نکن ، هستم چو کشتی در گِل نشسته ای

اشعار احمد یزدانی

من بی حضور تو ای عشق شک نکن ، هستم چو کشتی در گِل نشسته ای

اشعار احمد یزدانی

من که نفهمیده ام کیستم و چیستم
گرچه تمامی عمر سوختم و زیستم
آتش جانم به من گفت ببین سرخیم
شعله ورم باقیم سرد شوم نیستم .

دنبال کنندگان ۴ نفر
این وبلاگ را دنبال کنید
نویسندگان

۱ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «گمان» ثبت شده است

من بدم خود معترف هستم بدان
تو که نیکی بد چرا داری گمان؟
این جهان چون مزرعه باشد همه،
کِشته ی خود را درو کرده در آن .

  • موافقین ۰ مخالفین ۰
  • ۲۲ مرداد ۰۲ ، ۱۵:۲۹
  • احمد یزدانی