قلم ای خون به دل ، شکسته پرم
بال پرواز و قایق سفرم
دلخوش هستم به اشک و خندهٔ تو
راوی غم و شادی و هنرم
.
ای به دریای پر تنش تو بَلَم
درد تنهائی تو هست و دلم
خورده ام من قسم به خالق خود
به گسستن نکن مرا خجلم
.
حربهٔ تهمت و دروغ و جفا
بوده همواره قسمت ادبا
تو که پرچم بدست خود داری
سیبل شلّیک جاهلان همه جا
.
خیر جاری و مستمر تو گُلَم
دشمنی با رذالت است و دلم
گفتن از دین و دانش عاشقیم
حقّ مطلب وطن و آب و گِلَم
.
می شود سر زمان ناخوشیت
رنج بایکوت و درد بی کسیت
بحث سانسور بی سبب و خطا
می وزد باد شاد سرخوشیت
.
ای تو جانمایهٔ کمال و ادب
می رود ، شک نکن سیاهی شب
می شود روز و می دمد خورشید
بی ادب می رود به گور ادب .
- ۰ نظر
- ۳۰ آبان ۰۰ ، ۱۹:۱۹