اشعار احمد یزدانی

آتش جانم بمن گفت ببین سرخیم ،، شعله ورم باقیم سرد شوم نیستم

اشعار احمد یزدانی

آتش جانم بمن گفت ببین سرخیم ،، شعله ورم باقیم سرد شوم نیستم

اشعار احمد یزدانی

تنگه ی واشیم و گردنه ی حیرانم
مستی نیمه شب و ذکر سحرگاهانم
ناز آواز بنانم ، هنر فرشچیان
شعر پروین و فروغم ، قدحِ قوچانم
مِی خوری باده فروشم ، دل عاشق دارم
بنده ای منتظرم ، کولی سرگردانم
برج میلاد نگاهم به جهان انسانیست
تخت جمشیدم و هر گوشه ای از ایرانم.

تبلیغات
Blog.ir بلاگ، رسانه متخصصین و اهل قلم، استفاده آسان از امکانات وبلاگ نویسی حرفه‌ای، در محیطی نوین، امن و پایدار bayanbox.ir صندوق بیان - تجربه‌ای متفاوت در نشر و نگهداری فایل‌ها، ۳ گیگا بایت فضای پیشرفته رایگان Bayan.ir - بیان، پیشرو در فناوری‌های فضای مجازی ایران
طبقه بندی موضوعی
بایگانی
نویسندگان

۶۴۳ مطلب با موضوع «دوبیتی ها» ثبت شده است

هر چارشنبه خبرهای خوب و تو
باهم رفیق هنرهای خوب و تو
باران شادمانی و تو زیر بارشش
باشد همیشه سفرهای خوب و تو.

  • احمد یزدانی

در پنجشنبه خدا حافظ شما
پایان هفته و آرامش و صفا
ایجاد ارتباط و یاد گذشتگان ،
فکر سلامت و دوری ز غُصّه ها.

  • احمد یزدانی

در جمعه راه عبادت گشوده باد
دل شاد و سینه رها از غم و عناد
آسودگی و رهائی و راحتی ،
سهم کسی که به حق کرده اعتماد .

  • احمد یزدانی

روزگار است و هزاران حقّه دارد زیر سر

حقّه هایش می کند هستی ما را پر خطر
خوش بآن جانی که سر در کار خود دارد نهان
روزگارش را برد با فکر مثبت پشت سر .

  • احمد یزدانی

شاعر بپذیر عاشقی خورشید است
چون چشمه رهاورد وی از امید است
هرکس که تمیز زندگی کرد یقین
در سینه روزگار خود جاوید است.

  • احمد یزدانی

هر شنبه تو را شکرگزارم خالق
خوشحال چو گلهای بهارم خالق
از ظلم ستمگران مرا حفظم کن
تنها به شما امید دارم خالق .

  • احمد یزدانی

جای محاکمه ی کرده های خود
جای محاسبه ی خورده های خود
کرده محاکمه دشمن و توطئه
خود رفته در قفس برده های خود .

  • احمد یزدانی

یکشنبه سلام من به آدم بر نوح

بر مومن با صلابت همچون کوه
روزی که بنام نامی مولا هست
بالنده بفرما تو ز من خالق روح.

  • احمد یزدانی

اقدام را نهاده بسوئی و خفته ایم
تاخیر میکنیم و موفّق نمیشویم
در دشمنی سرآمد دنیای خود شده
در جستجوی توطئه از سوی دشمنیم .

  • احمد یزدانی

بوده پنجشنبه قرار من و او
جان شیرین و بهار من و او
آرزویم طیّ هفته بوده تا
گشته آرامش نثار من و او .

  • احمد یزدانی

بوده پنجشنبه اساس خنده ام
اینکه من با خاطراتش زنده ام
او برایم گفته از تابندگی
من به او گفته ز تو تابنده ام .

  • احمد یزدانی

طوفان شهریور چنان حال و هوای تو
غوغای کوهستان شد اکنون مبتلای تو
ای آسمان باران چرا؟ خون گریه باید کرد
از این ستمهائی که شد در زیر پای تو .

  • احمد یزدانی

آرزوی مرگ انسان ها ندارد لذّتی
گفتگو از مرگ انسان ها نباشد قدرتی
هرچه میکاری درون مزرع جانت همان
میشود محصول عمر تو در اندک مدّتی .

  • احمد یزدانی

با دست خودت خاک به سر کرده ای عالی
تحمیل وجودت به هنر کرده ای عالی
وقتی که نفهمیده ای از علّت خلقت
هر خیر مبدّل تو به شر کرده ای عالی .

  • احمد یزدانی

رنجی نبرده ای که بدانی چه میکشم
دردی ندیده ای که خوشی را شمرده غم
بیچاره بوده ام ز رفیقان هرزه گرد
آتش کشیده  عمر و غم آمد به پشت هم .

  • احمد یزدانی

روز با شب گفت ای دیرینه یار
هرکجا هستم تو هستی در کنار
ما دوتا باهم ولی بر ضدّ هم ،
با تناقض بوده عالم استوار .

  • احمد یزدانی

سینه ی آزادگان آتشفشان
از روشهای خلاف حاکمان
منتظر تا دست اعجازی رسد
داده آنها را نجات از دستشان.

  • احمد یزدانی

من نیستم تو کنارم چو نیستی
تو کیستی و کجائی و چیستی
در انتظار تو چشم انتظاریم
در دلبری تو فراتر ز بیستی .

  • احمد یزدانی

شد وبال گردنم دستی که بود
یار من یک عمر ، یاری مینمود
در نهایت پس گرفت هر کرده را
ذات دنیا را نموده وانمود .

  • احمد یزدانی

در خلقت کاخ آفرینش قدمیم
بازیچه ی دست شادمانی و غمیم
ما اشرف مخلوق جهانیم ، درست
یک نقطه بدنیای وجودیم و کمیم.

  • احمد یزدانی