اشعار احمد یزدانی

من بی حضور تو ای عشق شک نکن ، هستم چو کشتی در گِل نشسته ای

اشعار احمد یزدانی

من بی حضور تو ای عشق شک نکن ، هستم چو کشتی در گِل نشسته ای

اشعار احمد یزدانی

من که نفهمیده ام کیستم و چیستم
گرچه تمامی عمر سوختم و زیستم
آتش جانم به من گفت ببین سرخیم
شعله ورم باقیم سرد شوم نیستم .

دنبال کنندگان ۴ نفر
این وبلاگ را دنبال کنید
نویسندگان
شنبه, ۲۱ مرداد ۱۴۰۲، ۱۰:۴۱ ب.ظ

اوضاع زمان ما دگرگون باشد

اوضاع زمان ما دگرگون باشد
دلهای همه ز دست ما خون باشد
با اینهمه دسته گل که دادیم به آب
لیلای به ما رسیده مجنون باشد.