اشعار احمد یزدانی

من بی حضور تو ای عشق شک نکن ، هستم چو کشتی در گِل نشسته ای

اشعار احمد یزدانی

من بی حضور تو ای عشق شک نکن ، هستم چو کشتی در گِل نشسته ای

اشعار احمد یزدانی

من که نفهمیده ام کیستم و چیستم
گرچه تمامی عمر سوختم و زیستم
آتش جانم به من گفت ببین سرخیم
شعله ورم باقیم سرد شوم نیستم .

دنبال کنندگان ۴ نفر
این وبلاگ را دنبال کنید
نویسندگان
چهارشنبه, ۱ شهریور ۱۴۰۲، ۰۶:۵۴ ب.ظ

بهترین سود همه منطقه را او میبرد

بهترین سود همه منطقه را او می برد
هرچه را کاشته صدتا عوضش برمیداشت
خبر آمد که ترازوی مطفّف دارد
پرچمش را بخیانت به امانت افراشت
کم فروشان شده از خالق عالم تهدید
شد اسیر غضب هرکس که بشوخی انگاشت
از خدا میطلبم توبه کند از کارش
نکند میشود آتش و خسارت انباشت .

  • احمد یزدانی

ترازو

مطفّف

منطقه

کم فروشی