يكشنبه, ۱۴ آبان ۱۴۰۲، ۰۴:۰۹ ب.ظ
خورشید نگاه دزدکی بر من داشت
خورشید نگاه دزدکی بر من داشت
شب رنگ بروز و روشنائی میباخت
هستی شده آغاز ، دوباره از نو
یکروز دگر خدا به فضلش میساخت
هرکس پی کار خود روان در هرسو
چون لشکر خیر بر بدیها می تاخت
من روز و شبی نداشتم ، تنهائی ،
با دست تو در ورطه غم می انداخت
- ۰۲/۰۸/۱۴