اشعار احمد یزدانی

گونِگونی از حکمت خالق ، ، در تضارب بشر شود بالغ

اشعار احمد یزدانی

گونِگونی از حکمت خالق ، ، در تضارب بشر شود بالغ

اشعار احمد یزدانی

فرزند قلل و کوه و کوهستانم
مفتون جمال و جلوه ی گیلانم
شدپیشه ام عاشقی، چو شمعی روشن
در معرکه ی باد خوش و رقصانم
دائم و مرتّباً در آمد شدنم
چون مارکوپولو به گردش دورانم
من چشمه ام و مقصد من دریاهاست
آرام بسوی مقصدم میرانم
از صخره و قلّه های کوهستانی
سرسخت شدم ،مقاومت در جانم
گیلان که بهشتِ من وَ عشقم آنجاست
از دیدنِ روی ماه او خندانم
امّا همه ی نای و نوایم تهران
معتاد شدم به او ؛ خدا درمانم
اینها که شنیده اید یک جمله چنین
من ذرّه ای از بزرگیِ ایرانم

طبقه بندی موضوعی
نویسندگان
يكشنبه, ۱۴ آبان ۱۴۰۲، ۰۴:۱۶ ب.ظ

افسونگر و محشری توانا چه قشنگ

افسونگر و محشری ، توانا ، چه قشنگ
خورشیدِ زمین و آسمان ها ، چه قشنگ
روشن شده از حضور تو سینه ی من
هم سینه و هم پهنه ی رویا ، چه قشنگ
از تابش تو دل خرد مهتابی
عشقی تو که برده ای دل ما ، چه قشنگ
کوهی تو ، همان گوهر الماس و عزیز
آن قطعه ی بی نظیر و همتا ، چه قشنگ
تکخال دل و قدرت مطلق هستی
حاکم به دل منی تو زیبا ،چه قشنگ
از بوی خوشت فضای هستی خوشبو
تو بوی خوشِ تمام گل ها ، چه قشنگ
دل برده ای و کرده اسیر غم خود
تو دلبر بی نظیر دنیا ، چه قشنگ
زانو زده خدمت تو زیبائی و عشق
تو لایق هرچه بهترین ها ، چه قشنگ
بهتر که دعا کنم خداحافظ تو
من کرده دعا به صد تمنّا چه قشنگ
ای خالق عالم و همه موجودات
صدساله کن عشق ناز من را ، چه قشنگ.

  • ۰۲/۰۸/۱۴
  • احمد یزدانی

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">