اشعار احمد یزدانی

من بی حضور تو ای عشق شک نکن ، هستم چو کشتی در گِل نشسته ای

اشعار احمد یزدانی

من بی حضور تو ای عشق شک نکن ، هستم چو کشتی در گِل نشسته ای

اشعار احمد یزدانی

من که نفهمیده ام کیستم و چیستم
گرچه تمامی عمر سوختم و زیستم
آتش جانم به من گفت ببین سرخیم
شعله ورم باقیم سرد شوم نیستم .

دنبال کنندگان ۴ نفر
این وبلاگ را دنبال کنید
نویسندگان
شنبه, ۲۸ بهمن ۱۴۰۲، ۰۹:۵۶ ب.ظ

همه از پشت هم راهی به گورستان خاموشان

همه از پشت هم راهی به گورستان خاموشان
اجل هرگز نمی پرسد که پیری یا جوان انسان ،
تمام عمر خود در فکر جمع مال و اموالی
نمیدانی که حمّالی برای وارثت نادان
چه دارد زندگی در عالم خاکی برای تو
فقط حسرت برای تو و جسمی طعمه ی ماران .

  • احمد یزدانی