پنجشنبه, ۲ فروردين ۱۴۰۳، ۱۰:۰۹ ق.ظ
نگاه من نگاهت را میان کوچه ای خلوت
.
نگاه من نگاهت را میان کوچه ای خلوت
به شهری دور در غربت
به وقتی تنگ در عصری پر از باران
بروی شاخه ای سبز و تماشائی
تماشا کرد
وجودم شد لهیب آتشی سوزنده ، غوغا کرد
تمام عمر گرمای تو گرمم کرد
وَ این دیوانه حاشا کرد
و با امّا و آیا کردنش هر روز این درمانده را
عاشق تر از دیروز رسوا کرد و اکنون
خاطراتی ماند و بارانی که میبارد و دنیا
را برایم همچو دریا کرد .
- ۰۳/۰۱/۰۲