اشعار احمد یزدانی

من بی حضور تو ای عشق شک نکن ، هستم چو کشتی در گِل نشسته ای

اشعار احمد یزدانی

من بی حضور تو ای عشق شک نکن ، هستم چو کشتی در گِل نشسته ای

اشعار احمد یزدانی

من که نفهمیده ام کیستم و چیستم
گرچه تمامی عمر سوختم و زیستم
آتش جانم به من گفت ببین سرخیم
شعله ورم باقیم سرد شوم نیستم .

دنبال کنندگان ۴ نفر
این وبلاگ را دنبال کنید
نویسندگان
سه شنبه, ۱۱ ارديبهشت ۱۴۰۳، ۰۸:۴۵ ق.ظ

مثل معتاد سخت تریاک است

مثل معتاد سخت تریاک است
کوچه پسکوچه های او بن بست
رفقا رانده اند و شد تنها
گشته نزد پدر و مادر پست
عصبانی و سرکش و خودخواه
خسته از هرکسی که با او هست
ورشکسته ، فراری از مردم
وضع ما این زمان چنین گشته است
همگی در تعارفیم ، امّا
در عمل از کسی نیاید دست
مقصد از ابتدا تماشائیست
منجلابی که می رود بدمست
راه حلّی نمیشود دیده ،
جز حواله به باعثش یک شصت .

  • احمد یزدانی

تریاک

معتاد