اشعار احمد یزدانی

من بی حضور تو ای عشق شک نکن ، هستم چو کشتی در گِل نشسته ای

اشعار احمد یزدانی

من بی حضور تو ای عشق شک نکن ، هستم چو کشتی در گِل نشسته ای

اشعار احمد یزدانی

من که نفهمیده ام کیستم و چیستم
گرچه تمامی عمر سوختم و زیستم
آتش جانم به من گفت ببین سرخیم
شعله ورم باقیم سرد شوم نیستم .

دنبال کنندگان ۴ نفر
این وبلاگ را دنبال کنید
نویسندگان
سه شنبه, ۱۱ ارديبهشت ۱۴۰۳، ۰۹:۳۹ ق.ظ

هرکس که گفته سخن را به پیچ و تاب

هرکس که گفته سخن را به پیچ و تاب
مامور دشمن و بر چهره اش نقاب
حرف حساب تمامش دو جمله است
هر کشمکش نوشتن خط است روی آب .

  • احمد یزدانی