اشعار احمد یزدانی

آتش جانم بمن گفت ببین سرخیم ،، شعله ورم باقیم سرد شوم نیستم

اشعار احمد یزدانی

آتش جانم بمن گفت ببین سرخیم ،، شعله ورم باقیم سرد شوم نیستم

اشعار احمد یزدانی

تنگه ی واشیم و گردنه ی حیرانم
مستی نیمه شب و ذکر سحرگاهانم
ناز آواز بنانم ، هنر فرشچیان
شعر پروین و فروغم ، قدحِ قوچانم
مِی خوری باده فروشم ، دل عاشق دارم
بنده ای منتظرم ، کولی سرگردانم
برج میلاد نگاهم به جهان انسانیست
تخت جمشیدم و هر گوشه ای از ایرانم.

تبلیغات
Blog.ir بلاگ، رسانه متخصصین و اهل قلم، استفاده آسان از امکانات وبلاگ نویسی حرفه‌ای، در محیطی نوین، امن و پایدار bayanbox.ir صندوق بیان - تجربه‌ای متفاوت در نشر و نگهداری فایل‌ها، ۳ گیگا بایت فضای پیشرفته رایگان Bayan.ir - بیان، پیشرو در فناوری‌های فضای مجازی ایران
طبقه بندی موضوعی
بایگانی
نویسندگان
چهارشنبه, ۳۰ خرداد ۱۴۰۳، ۱۰:۳۳ ب.ظ

عاشقم و کوچه و بازاریم

عاشقم و کوچه و بازاریم
بنده ی عشقم و از آن راضیم
دست و دلم در کف تقدیر عشق
روح و روان بسته به زنجیر عشق
هرچه بگویم سخن از عشق کم
عشق نباشد شود حاکم ستم
قصّه ی یوسف و زلیخاست عشق
حرف دل وامق و عذراست عشق
ویس شده قبله ی رامین از عشق
تلخی خسرو شده شیرین از عشق
در همه ی نقطه و جای جهان
عشق ببینی تو چو تاجی بر آن
خوردن و خوابیدن و امثال آن
نیست  تمنّای دل عاشقان
بودن و بالیدن انسان از عشق
سختیِ هر مسئله آسان از عشق
عشق همان روح ستایشگر است
بندگی و شکر پس از باور است.

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی