اشعار احمد یزدانی

آتش جانم بمن گفت ببین سرخیم ،، شعله ورم باقیم سرد شوم نیستم

اشعار احمد یزدانی

آتش جانم بمن گفت ببین سرخیم ،، شعله ورم باقیم سرد شوم نیستم

اشعار احمد یزدانی

متفاوت هستم ، احمد یزدانی
با نگاهی ویژه ؛ بینشی انسانی
اهل شعر و واژه ، جمله را میکاوم
گاه صاف و آبی ؛ گاه هم بارانی
جنس من از هجرت ،ره سپردن کارم
عاشق تغییرات ؛ریشه ای ، بنیانی
مثل شمعی روشن ، سوز و سازی دائم
گریه هایم جانکاه ، ضجّه ها پنهانی
ساده ؛ بی پیرایه ،بی گره ؛ بی مشکل
خاطراتی روشن ؛ سختی و آسانی
ایده آلم قُلّه ، رو به آنجا راهی
ظاهرم آرام است ،سینه ام طوفانی
میکنم با شعرم ؛ رو به فردا پرواز
هاله ای از احساس ؛ مثبت و نورانی
عاشقِ زیبائی ، مثل گل ،آزادی
نا امیدی محکوم ، کردمش زندانی .

تبلیغات
Blog.ir بلاگ، رسانه متخصصین و اهل قلم، استفاده آسان از امکانات وبلاگ نویسی حرفه‌ای، در محیطی نوین، امن و پایدار bayanbox.ir صندوق بیان - تجربه‌ای متفاوت در نشر و نگهداری فایل‌ها، ۳ گیگا بایت فضای پیشرفته رایگان Bayan.ir - بیان، پیشرو در فناوری‌های فضای مجازی ایران
طبقه بندی موضوعی
بایگانی
نویسندگان
دوشنبه, ۲۲ مرداد ۱۴۰۳، ۰۱:۴۷ ب.ظ

گفته کسی شعری که خیلی تیزه

گفته کسی شعری که خیلی تیزه
نمیدونه زمین برفی لیزه
منم جوابش میدم بشوخی
جواب سنگشو میدم کلوخی
باقی مطلب دیگه با شماها
کرده بجان ما دو تا دعاها
گفته که سن که شد حدود پنجاه
باید نشسته منتظر کشید آه
چنین میشه چنان میشه فلان جا
میزنه بیرون مرض از همان جا
گفت و همه شنیده خنده کردن
حرفای بیخودی رو زنده کردن
اشتباه کردن عوضی گرفتن
مرده ها رو بیخودی زنده گفتن
زمانه شد عوض حالا برادر
با چشم دل به زندگانی بنگر
پنجاه حالا باید بشه نودتا
سنّ مرض ها رفته رو به بالا
پنجاه حالا موقع دنگ و فنگه
کی گفته پنجاه ساله پای لنگه؟
پنجاه به دست گوشی و وقت زنگه
دست همه پیش تو زیر سنگه
پنجاه حالا خیلی ها زن می گیرن
تازه بسوی عشق و مستی میرن
سن که رسید به دم دمای پنجاه
تازه میشه وضع آدم روبراه
خونه و باغ و ماشین و سفر هست
شناختن خوبی بیخطر هست
زن و بچّه و زندگی قشنگن
بروی تو از ته دل میخندن
چکهای تو به موعدش پاس میشه
چاقوی کند تو دیگه داس میشه
حساب بانکیت پر از دلاره
دیگه کسی از تو طلب نداره
بچّه ها روبراهن و تو کارن
برای تو پول و پله می آرن
احترام تو واقعاً بجاشه
فقر دیگه رفته گم شده تو چاشه
تازه برات شروع میشه زندگی
ثمر میده دعا توی بنده گی
حکومتت حسابی روبراهه
حرفای تو بمثل حرف شاهه
میتونی باشی کمک خلایق
میشه محقّق همه ی علایق
امّا یه حرفی مونده من نگفتم
از آدمای مرده من نگفتم
هرچی که گفتم برای آدمه
اونی که زحمتکش و چون آهنه
والّا اون که تنبل و بی عاره
از ابتدای زندگی بیماره
مریض و درب و داغون و خرابه
بجای کار و کسب همیشه خوابه
خدا کنه کسی نباشه اونجور
باید بیدار بشه اگرچه با زور .
#کوتوال_خندان

  • احمد یزدانی

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی